محل تبلیغات شما



امروز بخاطر راهپیمایی تا 11 خودمو تعطیل کردم

بعد از آشپزی به های مامی رو برداشتم و هلک هلک رفتم خونش و باید منتظر مرباهای خوشرنگ و خوشمزه باشم.

سر و صورتشو بعد دو سه ماه ی صفایی دادم و رنگ و روش باز شد. موقع اومدن بسته آجیل و بیسکوییتی که به نیت من آماده کرده بودو داد

تو سرش ی برجستگی داره و سالهاست از زیر عمل در میره. اصلا میترسه ببریمش دکتر. اخلاقش طوری هست که میدونم اگه زورکی ببریمش قالب تهی میکنه. 

امروز که موهاشو کوتاه میکردم دلم ریش شد. بهش گفتم بریم دکتر اینو جراحی کن ولی بعد پیگیری نمیکنیم که نمونه بفرستن آزمایش و خیالت راحت باشه. فقط گفت نچ.  کمی جون عزیزه و میترسه بهش خبر بدی بدن بعد از عمل. فعلا که زور هیچکدوممون بهش نرسیده که قانعش کنیم ولی از صب حالم کن فی هست.

الانم چسبیدم به بخاری فسقل محل کار و دیگه کم کم حاضر شم برم خونه گرم و نرم.

الهی که همه تو این روزای سرد پناهگاه امن و گرم داشته باشن.

خواهرمم صب زود اس داد که برای ظهر آش میزارم بیا اینجا. ولی چون اونا زود میخورن فقط میرم میگیرم و میرم خونه.

امیدوارم خورشت خودم که از صبح رو گازه صحیح و سالم مونده باشه

فعلا عشقا

راستی چه مدها اختراع کردن!

از صب خیلی مامان باباها بخاطر روز دانش آموز اومدن خرید هدیه

منم دیگه برای اینکه از قافله عقب نمونم 30 هزاررر تومن وجه رایج مملکت گذاشتم تو پاکت ظهر بدم دخمری

گل دوست داره ولی گل فروشی نزدیک نیست

 


سلام و روز خوش کلاغ جان ها روی درخت های گردو قارقار می کنند. فصل گردو اینها برای خودشان عالمی دارند. صاب باغ روبرو خیعلی پولداره. باغ قشنگی هم داره. وقت چیدن گردوها یک نفرو میفرسته این سمت دیوار طرف حیاط ما و لابلای برگهارو پال پال می کنه مبادااا یک عدد گردو این طرف بوم افتاده باشه. دلم خیلی باغ و ویلا می خواد. عایا میشه ی زمانی به آرزوم برسم! قول میدم برای هر کدومتون دویست گرم گردو بفرستم + کتف درد شدم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش الهیات